بعضی خصیصهها در میان تمام انسانها فارغ از رنگ، نژاد، قومیت و موقعیت جغرافیایی به صورتی مشابه وجود دارد؛ چون این خصایص به ساختار ذهن و نحوه عملکرد آن بستگی دارد. مانند اشتباه کردن. با تحقیقات انجام شده میتوان گفت در اکثر افرادی که در نقاط مختلف زمین به سر میبرند، فرهنگ پذیرفتن اشتباه بسیار پایین است.
در واقع اکثریت انسانها مدام در حال توجیه کردن خود هستند تا روی اشتباهتشان سرپوش بگذرانند. نکته جالب اینجاست که فرق است بین اینکه آنها برای توجیه اشتباهشان به دیگران دروغ بگویند با اینکه برای توجیه همین اشتباهات روی سر خود کلاه بگذرانند. در این مقاله قصد دارم در خصوص نحوه پذیرفتن اشتباهات انسان و توجیهاتی که در ازای آن به خود میگوید بپردازم.
- انسانها چگونه اشتباهات خود را نادیده میگیرند؟
۱٫۱٫توجیه
توجیه اشتباهات بسته به اینکه به صورت شخصی انجام شود و یا گروهی، به صورت قومی یا فردی انجام میپذیرد. این توجیهات هم کاملا بی ارتباط به میزان تحصیلات و آموزش هستند و در واقع مرتبط به باورهای غلطی هستند که ناخودآگاه در ذهن افراد نشسته است.
به طور مثال قبیلههایی در سودان هستند که در یک سنی شش دندان بالا و دو دندان در پایین اهالی خود را میکشند. دلیل این کار این است که در زمانی که هنوز کزاز ریشهکن نشده بود، انسانها در هنگام بیماری دندانهایشان قفل میشد و امکان خوراندن دارو به آنها وجود نداشت. بنابراین تصمیم گرفتند که دندانها را بکشند تا براحتی بشود با ریختن دارو از لابلای دندانهای کشیده شده، درمان را انجام داد.
افراد این قبیله هنوز هم بعد از گذشت سالها و از بین رفتن خطر ابتلا به کزاز دندانهای افراد را میکشند. اهالی این قبیله هیچ اعتراضی نمیکنند. توجیهی که ساکنین این قبائل برای خود میتراشند مواردی از قبیل بالغ شدن، زیباتر شدن و در واقع مهر تائیدی است بر اهل آن قبیله بودن.
در همین زمینه آزمایشی را روی افرادی که برای مصاحبه کاری به مرکزی رفته بودند انجام دادند. به این ترتیب که به نُه نفر از اولین مصاحبه شوندهها که در اتاق انتظار بودند گفته شده بود هر ده دقیقه یک بار بایستند و بعد سر جایشان بنشینند.
نفر دهم که از ماجرا بیخبر بود بعد از دو سه بار مقاومت، با بلند شدن افراد، برمیخواست و مینشست. نکته جالب اینجاست که بعد از رفتن همه نُه نفر اول و اضافه شدن مصاحبه شوندههای جدید، همه آنها هر ده دقیقه یک بار برمیخاستند و مینشستند. بدون آنکه دلیل قانع کنندهای را برای این کار داشته باشند.
در واقع تمام آن افراد با این باور که این کار جزئی از روند مصاحبه است خود را توجیه کردند.
انسان ممکن الخطاست؛ یعنی احتمال دارد که مرتکب اشتباه شود. اما عدم آگاهی نسبت به آن امکان اصلاح را از بین میبرد. در این مواقع انسان ترجیح میدهد بجای پذیرش اشتباه، آنها را نبیند. به این ترتیب توجیه متولد میشود. توجیه باعث میشود که ما خطاهایمان را نبینیم. وقتی انسان نسبت به خطایش آگاه نباشد نمیتواند نسبت به تصحیح کردن رفتار و تفکر خود اقدام کند.
- چرا انسانها اشتباه خود را توجیه میکنند؟
۱٫۲٫ناهماهنگی ذهنی
ناهماهنگی ذهنی یعنی موتور توجیه اشتباهات خویش. وقتی انسان به ایده و طرز فکری باور دارد ولی خلاف آن ثابت میشود، در حالت منطقی باید این اشتباه را بپذیرد و تغییر رویه دهد و تفکرش را عوض کند. اما در ذهن دچار تنش میشود و تصور میکند تمام هویت خود را زیر سوال برده است. بنابراین ترجیح میدهد آن خطا را نه تنها توجیه کند بلکه به همان مسیر اشتباه ادامه دهد.
نیم قرن پیش، یکی از روانشناسان اجتماعی جوان بهنام لئون فستینگر و دو همکارش به درون گروهی از مردم نفوذ کردند که اعتقاد داشتند جهان در ۲۱ سپتامبر به پایان خواهد رسید. آنها میخواستند ببینند زمانی که پیشگویی شکست میخورَد چه اتفاقی برای این گروه رخ میدهد.
رئیس گروه، خانم ماریان کیچ، وعده داده بود در نیمهشب بیستم دسامبر بشقابپرندهای خواهد آمد و ایمانآورندگان به این موضوع را نجات بخشیده و با خود به جای امنی خواهد برد.
بسیاری از پیروان او شغل و خانۀ خود را رها کرده بودند، پسانداز خود را خرج کرده بودند و در انتظار پایان بودند. بقیه هم با ترس یا تسلیم و رضا در خانههایشان منتظر بودند. همسر خانم کیچ، که از ناباوران بود، آن شب زود به رختخواب رفت و راحت خوابید، درحالیکه خانم خانه و پیروان او در اتاق نشیمن به نیایش مشغول بودند.
تصور میشد که اگر پیشگویی شکست بخورد، معتقدانی که خیلی درگیر این پیشگویی نشده بودند و هزینۀ زیادی نداده بودند، بیسروصدا از ایمانشان به خانم کیچ دست بردارند. اما نیمهشب، وقتی هیچ اثری از سفینۀ فضایی در حیاط دیده نشد، اعضای گروه کمی عصبی شده بودند. وقتی ساعت به دوِ بعد از نیمهشب رسید، آنها جداً داشتند نگران میشدند. اما ساعت ۴:۴۵ صبح، خانم کیچ به بصیرت تازهای رسید: او گفت عظمت ایمان گروه کوچکش جهان را نجات داده است.
او به پیروانش گفت: «و کلمۀ خدا بزرگ است و شما از طریق کلمۀ خدا نجات یافتهاید، زیرا از دهان مرگ بازگشتهاید و در هیچ زمانی چنین قدرتی بر زمین نازل نشده است. از آغاز زمان، چنین انرژی خوب و روشنی، که اکنون در این اتاق جاری است، در زمین وجود نداشته است.»
با این تفسیر تازه، اعضای آن فرقه نه تنها به اشتباهشان پی نبردند بلکه از آن به بعد تلاش میکردند تا دیگران را نیز به سمت خود بکشانند.
دلیل این عکسالعمل این بود که چون افراد بابت این اعتقاد هزینه داده بودند در درون خود دچار یک تعارض شدند و همان ناهمانگی ذهنی رخ داد. اما آنها به جای پذیرش این اشتباه و شروع زندگی صحیح، راحتتر بودند که برای این ناهماهنگی توجیه بیاورند تا در واقع از تاولهای پای خود که در این مسیر ایجاد شده بود، خجالت نکشند.
در حقیقت ذهن انسان نمیتواند بپذیرد که آنقدر نادان بوده که یک اشتباه را انجام داده است. مثلا کسی که نسبت به یک انسان دیگر دچار خشم میشود، بعد از آرام شدن در درونش دنبال توجیهی میگردد تا به رفتار خود معنا دهد. معمولا در این مواقع طرف مقابل را سزاوار آن رفتار میداند. این توجیهات در قبال اشخاصی که مورد لطف هم قرار میگیرند، صادق است. یعنی شخص لطف کننده طرف مقابل را شایسته لطف میداند.
- چگونه انسانها مسیر توجیه را طی میکنند؟
۱٫۳٫هرم انتخاب
بسیار شنیدهایم که کسی خطایی را انجام داده است که سرزدن آن برای شخص مذکور دور از ذهن بوده است. در واقع گاهی کاری انجام میشود که هیچ کس انتظارش را نداشته است. اما در این حالت هم انسانها خود را توجیه میکنند. در حالیکه انجام آن اشتباه را انتخاب کردهاند.
مثلا دو نفر را در نظر بگیرید که موضع مشابهی نسبت به دریافت رشوه دارند. هر دو معتقدند که رشوه گرفتن کار غلطی است اما بدترین کار عالم هم نیست. این دو نفر در این حالت در راس یک هرم قرار دارند.
حال این دو نفر در یک موقعیت مشابه قرار میگیرند. یکی رشوه را دریافت میکند و دیگری از گرفتن سرباز میزند. کسی که رشوه را گرفته شروع میکند به توجیه کردن و معنا دادن به خطایش. مثلا اینکه قسمتی از مبلغ واریزی را به افراد نیازمند کمک میکند. در این حالت با اعلام توجیهات و گسترش آن، هر دو نفر مثل اضلاع یک هرم از هم دور میشوند. تا جایی که بعد از مدتی در دورترین فاصله از هم قرار میگیرند.
یک گلوله کوچک برف را در نظر بگیرید که از سر کوه سرازیر شده است و رفته رفته بزرگ و بزرگتر میشود؛ توجیهات شخصی که آگاهانه مرتکب یک اشتباه شده است به همین صورت پیش میرود تا جایی که فرد دیگر نسبت به اشتباه خود آگاه نیست و در درون او نهادینه میشود. به این ترتیب هرم انتخاب شکل میگیرد.
سعدی در موقعیتی مشابه، این روند را به خوبی توضیح میدهد؛ میفرماید شخصی خلاف کوچکی انجام میدهد. حاکم او را به اشد مجازات محکوم میکند. وقتی نزدیکان به حاکم خرده میگیرند که چرا این مرد را برای خطای به این کوچکی این چنین مجازات کرده است، حاکم میگوید در جهان در ابتدا ظلم به این شکل نبود اما با خطاهای کوچک رفته رفته ستمها جمع شد و دنیا به این حد از ستمگری رسید. اگر جلوی یک شر کوچک را با شدیدترین حالت بگیریم، میتوانیم از بروز شر بزرگتری جلوگیری کنیم.
- چرا انسانها نسبت به اشتباه خود آگاه نیستند؟
۱٫۴٫غرور و تعصب
انسانها همیشه نسبت به بینقص بودن خود دارای یک غروری هستند و هیچ گاه خود را به عنوان یک انسان شرور یا خطاکار تصور نمیکنند. در واقع انسان دارای نقاط کوری در ذهن خود است و به همین دلیل نمیتواند خود را درست و عادلانه ببیند. به این ترتیب نسبت به عقاید، رفتار و باورهای خود دچار تعصب میشود و به دنبال آن از ناهماهنگی ذهنی خود میگریزد.
در نقاط مختلف دنیا موزههایی به نام مدارا وجود دارد که در آنها از چیزهای مختلف در زمینههای ورزشی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نمونههایی گذاشتند تا انسانها بالاخره بعد از گذراندن سه تا چهار ساعت در آن موزه متوجه بشوند که چیزی وجود دارد که نسبت به آن موضع خوب یا بد دارند.
بعد از تمام شدن موزه دو درب برای خروج وجود دارد. درب متعصبین و افراد بیتعصب. طبیعتا اکثر افراد به سمت دربی با نام بدون تعصب میروند؛ اما آن درب قفل است. افرادی که ادعا دارند که متعصب نیستند بجای اینکه در را رها کنند و از در دیگر خارج شوند، مصرانه تلاش میکنند تا درب قفل شده باز کنند و زیر بار برچسب متعصب بودن نروند. در حالیکه همین اقدام آنها نشانه متعصب بودن آنهاست.

۲٫۴٫حافظه
حافظه انسان عضو قابل اعتمادی نیست. حافظه بر مبنای حس و حال انسان و با غرضورزی اطلاعات را گزینش و بازیابی میکند. در واقع حافظه برای فرار از ناهماهنگی ذهنی در هنگام به یادآوردن خاطرات تغییراتی را ایجاد میکند تا انسان نسبت به خود و اشتباهاتش ناآگاه بماند.
کرول توریس در کتابش از خاطرهی خواندن کتابی به نام “اُ شگفتانگیز” تعریف میکند که پدرش در هنگام خواندن آن، چقدر با او بازی میکرده و چه اوقات خوشی را میگذراندند. اما سالها بعد از مرگ پدرش روزی به خانه پدری برمیگردد و کتاب اُ شگفتانگیز را پیدا میکند. نکته جالب اینجا بود که اولین چاپ این کتاب یک سال بعد از مرگ پدرش بوده است. یعنی هیچ کدام از خاطرات او واقعی نبودند.
حافظه به هیچ عنوان چیز مطلقی نیست. در واقع انسانها باور دارند که خاطرات و ذهنیاتشان درست است و حافظه هم در این زمینه با آنها همدست میشود. میتوان گفت که یادآوری خاطرات مانند پلی کردن یک فیلم نیست بلکه مانند بازآفرینی یک فیلم است. در حقیقت ذهن، خاطرات پراکندهای را از اطراف حافظه خارج میکند و با توجه به موضع انسان در کنار هم تدوین میکند.
- انسانها چگونه با اشتباهات جبران ناپذیر خود زندگی میکنند؟
گاهی سوال پیش میآید که آدمهایی که خطاهای بزرگی انجام دادهاند چگونه براحتی میخوابند. پاسخ در همین نحوه ساختن توجیهات است. انسانها برای ظلمی که انجام میدهند توجیهات بسیار تکان دهندهای دارند که به آن باور دارند و با این دلایل زندگی میکنند.
خبرنگاری از افسری امریکایی که در جنگ ویتنام فجایع زیادی انجام داده بود، مدام سوال میکرد که چرا مسئولیت قتل عام هزاران نفر ویئتنامی را پذیرفته است. افسر بعد از کلی طفره رفتن سرانجام به واقعیتی اشاره کرد که بسیار وحشتناک بود. او گفت چون شرقیها به اندازه غربیها برای زندگی ارزش قائل نیستند. جان شرقیها به اندازه غربیها ارزش ندارد. اصولا ویتنامیها بسیار شبیه هم هستند. از یک ویتنامی زیاد وجود داشت و بهتر بود که تعدادشان کم شوند.
درصد زیادی از شکنجهگران همین آدمهای معمولی هستند که با تصورات و توجیهاتشان زندگی میکنند. اینها نمونههایی از توجیهاتی است که انسانها به خود میگویند و به این ترتیب خود را آرام میکنند.
- نتیجهگیری
اگر کمی انسانها با خود منصف باشند میتوانند نسبت به اشتباهات خود آگاه شوند. پذیرش اشتباه سبب میشود که انسان نسبت به مسیری که در پیش دارد با درایت بیشتری قدم بگذارد و همچنین موضع خود را نسبت به دیگران و خطاهایشان منصفانهتر برخورد کند. به این ترتیب انسانها نسبت به هم مهربانتر و بخشندهتر خواهند بود.
سلام، هم موضوع خوبی انتخاب شده و هم پردازش و گسترش و نگاه همهجانبه یه آن عالیست. تفصیلِ سازوکار توجیه از جمله نقش آن در نپذیرفتن نادانی و نیز در جنایتهای بشری برایم جالب بود. ممنون.
ممنون از نگاه و توجهتون